Message body
_در هر مرحله از زندگی که هستید فقط یک قدم به جلو بردارید ، قدم به قدم می توان به هدف رسید ولی با شتاب و جهش هرگز . برای یک بار هم که شده جدی عمل کنید و سستی و تنبلی را کنار بگذارید و نگویید :" دیگر از ما گذشته " گذر عمر را جدی بگیرید . ۲_به سلامت خودتان توجه کامل داشته باشید ، ناراحتی هایی را که قابل معالجه است رفع کنید .از آنچه به سلامت شما لطمه می زند دوری کنید .از استراحت کردن لذت ببرید . 3_به خود قول دهید:( نیرومند باشید و هیچ عاملی آرامش فکری شما را بر هم نزند ) ۴_قبل از هر چیز برای خود یک هدف داشته باشید ، هدف مفید .! آنگاه با تعقل و روشن بینی ، نسبت به این مسئله آگاهی کامل پیدا کنید .هرگز نگذارید چیزی شما را از مسیرتان به انحراف بکشاند .انتخاب هدف ، به دست آوردن و به کار انداختن استعداد ها برای رسیدن به هدف، مهم ترین وظیفه ی ما در زندگی است . 5_صبح ها با دعای خیر و آرزوی سعادت برای تمام انسانها سر از بالین بردارید و به خود بگویید :( سلامت، سعادت، موفقیت و مفید بودن به من تعلق دارد ) . ۶_این هفته کاری را که سالهاست میخواستید انجام بدهید ،انجام دهید و هر ماه این کار را تکرار کنید . ۷-آیا خد اوند هدایای گرانبهای خود را در بسته های زیبای آماده به شما اعطا میکند ؟ هرگز! خداوند بعضی از نعمتها را درون بسته ای از مشکلات اعطا میکند تا بندگانش با حل آن مسائل شایستگی خود را برای دستیابی به آن نعمت ثابت کنند . ۸-حقایق را بپذیرید و در مواردی که ممکن است حقیقت برایتان ناخوشایند باشد از آن نگریزید . ۹-هر روز زمان مشخصی برای شناخت خود اختصاص دهید.(نقاط ضعف ، نقاط قوت، علایق، احساسات و...) ۱۰-یادمان بماند که با هر شکست در زندگی یک گام برداشته ایم! یک تجربه ی ناب و مهم! ۱۱-باور داشته باشید که هر کس به جایی رسیده نه از نبوغ و استعداد ، بلکه با مدیریت صحیح توانایی های خودش بوده! برنامه ریزی یعنی: مدیریت خود! ۱۲-مشورت با انسان های موفق،کور کردن چشم خود نیست! بلکه کمک گرفتن از چراغ فروزان اندیشه ی دیگران است! ۱۳-حرکت کردن رسیدن نیست ،ولی از یاد نبریم که برای رسیدن باید به راه افتاد!! |
بسمه تعالی
تقدیم به هرآنکه به دنبال علم ودیانت است
تحقیقی پیرامون اعجاز قرآن
تابستان80
معجزه رياضی قرآن
هر فرد نا مسلمان منصفی با خواندن مطالب زير ايمان ميآورد که قران کلام خدا است
چه رسد به افرادی که مسلمان هستند
جمله ”بسم الله الرحمن الرحيم“ 19 حرف است، و در آيه 74:30 سوره مدثر آمده است كه نگهبانان جهنم 19 فرشته هستند
و هر كس كه بگويد قرآن سخن انسان است خداوند او را وارد جهنمی ميكند كه 19 فرشته نگهبان آن هستند.
ما ميدانيم که عدد 19 عدد اول ( prime number ) است. عدد اول عددی است كه فقط بر خودش و بر يك قابل تقسيم باشد.
افراد مختلفی در گذشته و حال سعی کرده اند که به رمزهای معجزات رياضی قرآن پی ببرند. در گذشته، يکی از اين افراد پيگيری های زيادی در اين مورد انجام داد و به موفقيت های زيادی "در اين مورد" رسيد.
در سالهای اخيرآقای كورش جم نشان كه در زمان حاضر در تهران زندگی ميكند با يك ماشين حساب كوچك به نتيجهای رسيد
كه شما ميتوانيد آن را امتحان كنيد. او شماره هر سوره را با تعداد آيات آن بصورت زير جمع كرد:
|
جمع |
|
تعداد آيه |
|
شماره سوره |
زوج |
8 |
= |
7 |
+ |
1 |
زوج |
288 |
= |
286 |
+ |
2 |
فرد |
203 |
= |
200 |
+ |
3 |
زوج |
180 |
= |
176 |
+ |
4 |
فرد |
125 |
= |
120 |
+ |
5 |
... |
... |
|
... |
|
... |
... |
... |
|
... |
|
... |
زوج |
118 |
= |
5 |
+ |
113 |
زوج |
120 |
= |
6 |
+ |
114
|
جمع زوج ها |
جمع فردها |
|
جمع آيه ها |
|
جمع سوره ها |
6236 |
6555 |
|
6236 |
|
6555 |
قابل توجه است كه تعداد زوجها 57 عدد و فردها نيز به همان تعداد يعنی 57 عدد ميباشد كه اين خود به تنهائی يك معجزه است.
اما معجزه ديگر اينست كه اگر حاصل جمعهای زوج را با هم جمع كنيم 6236 بدست می آيد كه مساوی است با تعداد كل آيههای قرآن.
و معجزه ديگر اينكه اگر حاصل جمعهای فرد را با هم جمع كنيم 6555 بدست ميايد كه مساوی است با جمع كل شماره سورههای قرآن.
و معجزه ديگر اينكه اگر رقمهای 6555 را با رقمهای 6236 جمع كنيم، عدد 38 بدست ميآيد كه خود ضريب 19 دارد:
2 X 19 = 38 = (6+2+3+6) + (5+5+5+6)
همانطور كه تعداد سورههای قرآن ضريب 19 دارد: 6 X 19 = 114
لطفا توجه كنيد كه اگر تعداد آيههای قرآن را كم يا زياد كنيم يا فقط جای سورهها را با هم عوض كنيم
ديگر چنين روابطی وجود نخواهد داشت،
و اين نشان دهنده اينست كه تعداد آيات قرآن همين اندازه و ترتيب سورهها نيز به همين ترتيب بوده
و در نتيجه قرآن نميتواند كار دست انسان باشد.
آقای عبدالله اريك متوجه شدند كه
در چهار كلمه "بسم" و "الله" و "الرحمن" و ”الرحيم“ 18 رابطه رياضی وجود دارد.
و يک رابطه ديگر را آقای مهندس جواد رحمانی بدست آورده اند که روی هم 19 رابطه ميشود.
كه با محاسبه ارزشهای عددی حروف الفبای عربی (كه در قديم به آن ابجد ميگفتند) به آن رسيد.
حروف ابجد 28 حرف عربی را نشان ميدهد كه بترتيب از يك تا هزار بترتيب زير شماره گذاری شده:
ارزشهای عددی حروف ابجد
ا = 1 |
ك = 20 |
ق = 100 |
ب = 2 |
ل = 30 |
ر = 200 |
ج = 3 |
م = 40 |
ش = 300 |
د = 4 |
ن = 50 |
ت = 400 |
ه = 5 |
س = 60 |
ث = 500 |
و = 6 |
ع = 70 |
خ = 600 |
ز = 7 |
ف = 80 |
ذ = 700 |
ح = 8 |
ص = 90 |
ض = 800 |
ط = 9 |
|
ظ = 900 |
ی = 10 |
|
غ =1000 |
لازم به تذكر است كه اين ارزشهای عددی حروف الفبای عربی مانند ارزشهای عددی
حروف لاتين (Roman Numerals) قرنهاست كه مورد استفاده بوده است.
19 حرف بسم الله الرحمن الرحيم و ارزشهای ابجدی مربوطه:
شماره حرف |
عربی |
ارزش ابجدی |
بسم |
1 |
ب |
2 |
|
2 |
س |
60 |
|
3 |
م |
40 |
|
4 |
ا |
1 |
الله |
5 |
ل |
30 |
|
6 |
ل |
30 |
|
7 |
ه |
5 |
|
8 |
ا |
1 |
الرحمن |
9 |
ل |
30 |
|
10 |
ر |
200 |
|
11 |
ح |
8 |
|
12 |
م |
40 |
|
13 |
ن |
50 |
|
14 |
ا |
1 |
الرحيم |
15 |
ل |
30 |
|
16 |
ر |
200 |
|
17 |
ح |
8 |
|
18 |
ی |
10 |
|
19 |
م |
40 |
|
معجزه رياضی ”بسم الله الرحمن الرحيم“
چهار كلمه و 19 حرف ( بسم الله الرحمن الرحيم ) چنان با يكديگر، بنابر يك سيستم رياضي متشكل گرديده است
كه با دانش و احساس بشری غير قابل انجام ميباشد. اين سيستم قابل تعمق، بر اساس ارزشهای ابجدی اين حروف بدست ميايد
كه اطلاعات مورد نياز برای شرح آن بطور خلاصه در زير نشان داده شده است.
چهار كلمه ”بسم الله الرحمن الرحيم“ شماره حروف عربی هر كلمه و ارزشهای ابجدی آنها:
شماره كلمات |
تعداد حروف |
ارزشهای ابجدی |
جمع ارزشها |
1 ب س م |
3 |
2/60/40 |
102 |
2 ا ل ل ه |
4 |
1/30/30/5 |
66 |
3 ا ل رح م ن |
6 |
1/30/200/8/40/50 |
329 |
4 ا ل ر ح ی م |
6 |
1/30/200/8/10/40 |
289 |
|
جمع 19 |
|
جمع ارزشها 786 |
1- بسم الله الرحمن الرحيم 19 حرف است.
2- اگر شماره ترتيب هر كلمه را بنويسيم، بعد از هر شماره تعداد حروف آن را بنويسيم
عدد 13243646 بدست ميايد كه قابل قسمت به 19 است.
(شماره ترتيب هر كلمه برای تشخيص بهتر قرمز نوشته شده):
19 X 19 X 36686 = 13243646
3- اگر ترتيب كلمات را با شماره آن از آخر بنويسيم باز ضريب 19 دارد:
46362413 = 19 X 2440127
4- اگر بجای تعداد حروف هر كلمه جمع ارزش ابجدی آن را پس از شماره ترتيب آن بگذاريم باز قابل قسمت به 19 است:
110226633294289 = 19 X 5801401752331
5- اگر ارزش ابجدی هر حرف را پس از شماره ترتيب كلمه بگذاريم، باز قابل قسمت به 19 است:
1260402130305313020084050413020081040 =
19 X 66336954126595422109686863843162160
6- اگر پس از شماره ترتيب هر كلمه حاصل جمع تعداد حروف هر كلمه را با مجموع ارزشهای ابجدی آن كلمه بگذاريم
باز ضريب 19 دارد. يعنی:
110527033354295 = 19 X 5817212281805
(3 + 102 = 105), (4 + 66 = 70), (6 + 329 = 335), (6 + 289 = 295)
7ـ اگر پس از شماره ترتيب هر كلمه تعداد حروف هر كلمه را به اضافه مجموع حروف كلمات قبل از آن بگذاريم باز ضريب 19 دارد
1327313419 = 19 X 69858601
(0 + 3 = 3), (3 + 4 = 7), (3 + 4 + 6 = 13), (3 + 4 + 6 + 6 = 19)
8- اگر پس از شماره ترتيب هر كلمه حاصل جمع ارزش ابجدی هر كلمه را باضافه مجموع ارزشهای ابجدی قبل از آن بگذاريم
باز ضريب 19 دارد يعنی:
1102216834974786 = 19 X 58011412367094
چون(102 + 66 + 329 + 289 = 786), (102 + 66 + 329 = 497), (102 + 66 = 168)
ميباشد.
9- اگر ارزش ابجدی هر حرف از 19 حرف (بسم الله الرحمن الرحيم) را قبل از شماره ترتيب آن حرف بگذاريم
( عدد 62 رقمی بدست ميايد) باز ضريب 19 دارد يعنی:
21602403 1430530657 183092001081140125013 11430152001681710184019 =
19 X 113696858647 ...)
زير اعداد مربوط به هر يك از چهار كلمه )بسم الله الرحمن الرحيم( خط كشيده شده است. اين خط کشی برای درك نكات بعد مفيد ميباشد.
10- اگر شماره ترتيب هر كلمه (4 و 3 و 2 و1) را در آخر هر عددی كه زير آن خط كشيده شده است اضافه كنيم
عدد جديدی بدست ميآيد (عدد 66 رقمی) كه باز هم ضريب 19 دارد.
216024031 14305306572 1830920010811401250133 114301520016817101840194 =
19 X 113696855849 …)
11- اگر پس از هر كلمه بجای شماره ترتيب (1 و2 و 3 و 4) مجموع ارزشهای ابجدی هر كلمه (102 و 66 و 329 و 289) را بگذاريم،
يك عدد 73 رقمی بدست خواهد آمد كه باز هم ضريب 19 دارد.
2160240310214305306576618309200108114012501332911430152001681710184019289 =
19 X 111369685843 …)
12- در اين مرحله ارزشهای ابجدی هر كلمه 102 و 66 و 329 و 289 را در ابتدای هر كلمه ميگذاريم، باز هم عدد 73 رقمی جديدی بوجود ميآيد كه ضريبی از 19 است.
1022160240366143053065732918309200108114012501328911430152001681710184019 =
19 X 5379790738 …)
13- برای هركلمه (بسم الله الرحمن الرحيم) نكات زير را مينويسيم:
1- تعداد حروف هركلمه، مثلاً كلمه " بسم " از 3 حرف تشكيل شده (برای تشخيص برنگ قرمز نوشته شده).
2- جمع ارزش ابجدی هر كلمه، مثلاً كلمه " بسم " جمع ارزش حروف آن 102 ميباشد.
3- ارزش ابجدی هر حرف در هر كلمه، مثلاً كلمه " بسم " از حروف (ب، س، م) تشكيل گرديده
كه ارزش هر حرف به ترتيب ( 2 و 60 و 40 ) ميباشد.
اگر پس از تعداد حروف هر كلمه جمع ارزش ابجدی هر كلمه و بعد ارزش ابجدی هر حرف آن كلمه را بگذاريم
يك عدد 48 رقمی بوجود ميآيد كه باز ضريب 19 دارد.
310226040466130305632913020084050628913020081040 =
19 X 1632768634 …)
14- در اين مرحله پس از تعداد حروف هر كلمه ارزش هر حرف آن كلمه و بعد جمع ارزش حروف آن را مينويسم
كه اين بار هم عدد 48 رقمی بدست می آيد كه باز هم ضريبي از 19 ميباشد.
326040102413030566613020084050329613020081040289 =
19 X 1716000539 …)
15- اگر شماره ترتيب حروف هركلمه را با شماره ترتيب حروف كلمههای بعد جمع كنيم
عددی 12 رقمی بدست ميآيد كه باز هم ضريبی از 19 ميباشد.
123 + 4567 + 8910111213 + 141516171819 =
150426287722 =
19 X 7917173038
16- اگر شماره ترتيب هر كلمه را پس از شماره ترتيب حروف هر كلمه بگذاريم عدد 23 رقمی بدست ميآيد
كه باز هم ضريبی از 19 ميباشد
123145672891011121331415161718194 =
19 X 648135120479 …)
17- اگر تعداد كلمات "بسم الله الرحمن الرحيم" (4) را اول بنويسيم و تعداد حروف (19) آن را بعد از آن بنويسم
و بعد حاصل جمع ارزش ابجدی (786) آن را بنويسيم عدد 6 رقمی بوجود ميايد كه ضريبی از 19 ميباشد.
(برای تشخيص زير آن اعداد خط كشيده شده است).
4 19 786 = 19 X 22094
18- اگر رقم های رابطه 17 را برعکس بنويسيم ضريب 19 خواهد داشت.
36206 x 19 = 4 91 687
19- اگر شماره آيه )بسم الله الرحمن الرحيم( كه اولين آيه قرآن است بنويسيم و بعد تعداد حروف آن (19) را بنويسم
و بعد تعداد حروف هر كلمه را بنويسيم باز ضريبی از 19 ميباشد.
174 X 19 X 19 X 19 = 3466 19 1
بايد توجه داشت که هر يکی از اين رقمها اگر بخواهد درست سر جای خود قرار گيرد احتمال آن يک به 10 ميباشد.
چون احتمال بين صفر تا 9 را دارد.
برای مثال: در شماره 4 عدد 102 شامل رقم های 1 و 0 و 2 می باشد و عدد 66 شامل رقم های 6 و 6 می باشد
و عدد 329 شامل رقم های 3 و 2 و 9 می باشد و عدد 289 شامل رقم های 2 و 8 و 9 می باشد، لذا امکان
درست کردن آن يک ميليون ميليارديم يعنی ( 10 به توان 15 - ) يعنی 1000000000000000 / 1 می باشد.
اگر چهار کلمه ای که در "بسم الله الرحمن الرحيم" وجود دارد برای اينکه ارقامش مطابق حساب ابجد 19 بار قابل تقسيم به 19 باشد،
امکان آن 19 بار 19 / 1 ضرب در 19 / 1 است.
يعنی 37589973457545958193355601 / 1
آيا فكر ميكنيد اين روابط رياضی تصادفی است ؟
اگر اينطور فكر كنيد خيلی بی انصافی كردهايد و خواستهايد با كمال بی انصافی اين حقيقت بزرگ را
كه قرآن كلام خدا است و نه تنها كار محمد (ص) و تمام مردم آن زمان نيست،
بلكه حتی مردم اين زمان هم با وجود كامپيوتر نميتوانند چهار كلمه پيدا كنند كه اينهمه روابط رياضی داشته باشد.
چون بيشتر اين روابط بايد در قالب 1?2?3?4? = 19 X … باشد.
يعنی بجای علامت سؤال پس از شماره ترتيب بايد عدد خاص آن چهار كلمه وجود داشته باشد.
مطابق محاسبهای كه با كامپيوتر شده، احتمال مرحله 2، برابر يك در 189753 ميباشد
و احتمال مرحله 2 و 4، كمتر از يك در 36 ميليارد ميباشد
و احتمال مرحله 2 و 4 و 5، كمتر از يك در 6.832 كاترليون ميباشد.
در نتيجه احتمال تصادفی بودن اين 19 رابطه تقريباً صفر يعنی محال است.
اندكی فكر كنيد و منصفانه قضاوت كنيد كه آيا محاسبه اين روابط كار مردم 14 قرن پيش عربستان است؟ چه رسد به يك شخص.
آيا اين روابط نشان دهنده يك وجود بسيار بسيار دانا و حسابگر كه خدا باشد نيست و پيامبری محمد (ص) و الهی بودن قرآن را نشان نميدهد؟
حالا كه معلوم شد قرآن واقعاً كلام خدا است،
آن را با دقت هر چه بيشتر بخوانيد و در آيات آن انديشه و فكر كنيد تا راه درست زندگی را پيدا كنيد.
چند معجزه رياضی ديگر
کلمه اسم 19 بار در قرآن آمده است
- كلمه (الله) بدون حساب الله كه در ”بسم الله الرحمن الرحيم“ اول سورهها است، 2698 بار يعنی 19 X 142بار آمده است.
- كلمه (الرحمن) كه يکی از صفات انحصاری خدا است، 57 بار يعنی 19 X 3 بار
- و كلمه (رحيم) كه بصورت صفت خداوند آمده 114 بار يعنی19 X 6 بار آمده است
(كلمه رحيم 9:128 سوره توبه در مورد صفت پيغمبر اسلام (ص) ذکر شده است، نه در مورد صفت خداوند).
- سوره علق كه 5 آيه اول آن اولين آياتی است كه به پيغمبر (ص) نازل شده 19 سوره مانده به آخر قرآن يعنی سوره 96 قرآن است
و 5 آيه اول آن كه اولين آياتی است كه بر پيغمبر (ص) نازل شده 19 كلمه دارد و 76 حرف است يعنی19 X 4 = 76
- سوره علق 19 آيه و 285 حرف يعنی 19 X 15 حرف دارد.
- سوره ناس آخرين سوره قرآن (سوره 114) است و 6 آيه دارد يعنی 19 X 6 = 114
- سوره نصر سوره 110 قرآن كه بقولی آخرين سورهای است كه بر پيغمبر(ص) نازل شده 19 كلمه دارد و آيه اول آن 19 حرف دارد.
- 9 آيه اول سوره قلم سوره 68 قرآن كه دومين آياتی است كه به پيغمبر (ص) نازل شده، 38 كلمه دارد كه مساوی 19 X 2 ميباشد.
- 10 آيه اول سوره مزمل سوره 73 قرآن، سومين آياتی است كه بر پيغمبر (ص) نازل شده كه 57 كلمه دارد يعنی57 = 19 X 3
- حرف ”ق“ در سوره ق (سوره 50) و در سوره شوری (سوره 42)
كه در حروف مقطعه اول اين دو سوره ذكر شده 57 بار تکرار شده است يعني 19 X 3
در تمام حروف مقطعه قرآن اين روابط رياضی وجود دارد كه حدود 200 رابطه است.
- حرف ”ن“ در سوره قلم (سوره 68) 133 بار آمده است يعنی 133 = 19 X 7
- حروف ”ی“ و ”س“ در سوره يس ( سوره 36) 285 بار آمده است يعنی: 285 = 19 X 15
- حرف ”ص“ در سوره اعراف (سوره 7) 97 بار و در سوره مريم (سوره 19) 26 بار
و در سوره ”ص“ (سوره 38) 29 بار آمده كه جمع آن در سه سوره (152 = 97+ 26 + 29) می باشد
يعنی: 152 = 19 X 8
در قرآن هفت سوره پياپی (سوره های 40 تا 46) وجود دارد كه با حم "ح" و "م" شروع ميشود.
اين سورهها با هم روابط رياضی عجيبی دارند كه نامی جز معجزه بر آنها نميتوان گذاشت.
- اگر تعداد ”ح“ و ”م“ اين هفت سوره را جمع كنيد عدد 2147 ميشود كه مساوی است با 19 X 113
و اگر ”ح“ های اين هفت سوره را جدا و ”م“ های آنها را جدا جمع كنيد و بعد رقمهای بدست آمده را باهم جمع كنيد
درست همان عدد 113 بدست ميايد.
منظور از رقمها عدد نيست مثلاً رقمهای عدد 380، (3) و (8) و (0)، و رقمهای عدد 64 ، (6) و (4) ميباشد.
- در اين هفت سوره تعداد ”ح“ و ”م“ بترتيب
- در سوره مؤمن يا غافر (سوره 40) ، 64 و 380،
- در سوره فصلت (سوره 41)، 48 و 276،
- در سوره شوری (سوره 42) ، 53 و 300
- در سوره زخرف (سوره 43) ، 44 و 324
- در سوره دخان (سوره 44) ، 16 و 150
- در سوره جاثيه (سوره 45) ، 31 و 200
- در سوره احقاف (سوره 46) 36 و 225 ميباشد.
64 + 380 + 48 + 276 + 53 + 300 + 44 + 324 + 16 + 150 + 31 + 200 + 36 + 225 = 2147
= 19 X 113
حالا اگر رقمهای اين اعداد را با هم جمع كنيم:
6+4+3+8+0+4+8+2+7+6+5+3+3+0+0+4+4+3+2+4+1+6+1+5+0+3+1+2+0+0+3+6+2+2+5 = 113
می بينيم حاصل جمع اين رقمها درست 113 يعنی مساوی خارج قسمت 2147 به 19 است.
- حالا اگر همين كار را با سه سوره اول (سوره 40 و 41 و 42) بكنيم باز
می بينيم حاصل جمع ”ح“ و ”م“ های اين سورهها را اگر به 19 تقسيم كنيم مساوی حاصل جمع رقمهای ”ح“ و ”م“ اين سه سوره ميشود.
64 + 380 + 48 + 276 + 53 + 300 = 1121 = 19 X 59
6+4+3+8+0+4+8+2+7+6+5+3+3+0+0 = 59
· حال اگر 4 سوره بعد يعنی سورههای 43 و 44 و 45 و 46 را مورد امتحان قرار دهيم باز همين رابطه بدست می آيد.
44 + 324 + 16 + 150 + 31 + 200 + 36 + 225 = 1026 = 19 X 54
4+4+3+2+4+1+6+1+5+0+3+1+2+0+0+3+6+2+2+5 = 54
· حال اگر ”ح“ و ”م“ سه سوره 41 و 42 و 43 را با هم جمع كنيم 1045 ميشود
كه اگر آنرا تقسيم به 19 كنيم عدد 55 بدست ميايد كه با حاصل جمع رقمهای ”ح“ و ”م“ مساوی است.
48 + 276 + 53 + 300 + 44 + 324 = 1045 = 19 X 55
4+8+2+7+6+5+3+3+0+0+4+4+3+2+4 = 55
- حال اگر ”ح“ و ”م“ چهار سوره 44 و 45 و 46 و 41 را با هم جمع كنيم عدد 1102 بدست ميايد
كه خارج قمست آن به 19 عدد 58 بدست ميايد كه با حاصل جمع رقمهای ”ح“ و ”م“ مساوی است.
16 +150 + 31 + 200 + 36 + 225 + 64 + 380 = 1102 = 19 X 58
1+6+1+5+0+3+1+2+0+0+3+6+2+2+5+6+4+3+8+0 = 58
حالا شما سعی كنيد با كامپيوتر 14 رقم ديگر پيدا كنيد كه چنين خاصيتی داشته باشند.
حالا فكر كنيد كه اگر بخواهيد هفت مقاله بنويسيد كه ”ح“ها و ”م“ های آن چنين خاصيتی داشته باشند.
چه زمانی بايد صرف كرد؟
حالا فكر كنيد اگر کسی بخواهد بطور عادی هفت سخنرانی بكند كه چنين روابطی در آن وجود داشته باشد، امكان دارد يا نه؟
با توجه به اينكه خداوند در آيه 29:48 سوره عنكبوت به پيغمبر (ص) ميفرمايد:
" تو قبلاً كتابی نخوانده بودی و با دستت چيزی ننوشته بودی
چون در آن حال كسانی كه در صدد باطل ساختن رسالت تو هستند شك ميكردند"
يعنی پيغمبر سواد خواندن و نوشتن نداشت.
شما سعی كنيد با كامپيوتر 14 رقم ديگر پيدا كنيد كه چنين حالتی داشته باشد تا بدانيد قرآن نميتوانسته كار پيغمبر بيسواد 14 قرن پيش باشد.
بلكه تمام مردم آن زمان هم نميتوانستهاند چنين كاری بكنند
و بيائيد واقعاً سعی كنيد چهار كلمه مثل (بسم الله الرحمن الرحيم) بسازيد كه 19 رابطه رياضي در آن باشد.
يا حتی سه رابطه رياضی از لحاظ حروف ابجد در آن باشد.
البته توجه داشته باشيد در آن زمان چرتكه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشين حساب و كامپيوتر.
به كتاب Beyond probability نوشته آقای عبدالله اريك مراجعه كنيد.
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.
وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.
هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.
چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.
وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.
ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.
شیر کم چرب بنوش.
هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
بهار....
و این همه دلتنگی؟!
نه ،
شاید فرشته ای
فصلها را به اشتباه
ورق زده باشد
از کدام سو دورم می زنی؟
می خواهم از همان سو دورت بگردم
کمی گیجم کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلتنگم عجیب است
تـو راحت بـخواب من مـشق گریه هایـم هـنوز مـانده
گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیست
مهتاب به جلوه چون بنا گوش تو نیست
پیمانه به تاثیر لب نوش تو نیست
جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
منبع: کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص142.
* البته نقل است که گروهی با قصد و نیت این افراد را اجیر کرده بوداند و به نزد حضرت مولا می فرستادند تا او را به زعم خود در نزد مردم خوار کنند.
آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند...
...و عاشق هم شدند.
کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد،
و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم..
بچه قورباغه گفت: «من عاشق سرتا پای تو هستم»
کرم گفت:« من هم عاشق سرتا پای تو هستم.قول بده که هیچ وقت تغییر نمی کنی..»
بچه قورباغه گفت :«قول می دهم.»
ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.
درست مثل هوا که تغییر می کند.
دفعه ی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه دو تا پا درآورده بود.
کرم گفت:«تو زیر قولت زدی»
بچه قورباغه التماس کرد:« من را ببخش دست خودم نبود...من این پا ها را نمی خواهم...
...من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»
کرم گفت:« من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را می خواهم.
قول بده که دیگر تغییر نمیکنی.»
بچه قورباغه گفت قول می دهم.
ولی مثل عوض شدن فصل ها،
دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،
بچه قورباغه هم تغییر کرده بود. دو تا دست درآورده بود.
کرم گریه کرد :«این دفعه ی دوم است که زیر قولت زدی.»
بچه قورباغه التماس کرد:«من را ببخش. دست خودم نبود. من این دست ها را نمی خواهم...
من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»
کرم گفت:« و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را...
این دفعه ی آخر است که می بخشمت.»
ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.
درست مثل دنیا که تغییر می کند.
دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،
او دم نداشت.
کرم گفت:«تو سه بار زیر قولت زدی و حالا هم دیگر دل من را شکستی.»
بچه قورباغه گفت:« ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی.»
«آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی. خداحافظ.»
کرم از شاخه ی بید بالا رفت و آنقدر به حال خودش گریه کرد تا خوابش برد.
یک شب گرم و مهتابی،
کرم از خواب بیدار شد..
آسمان عوض شده بود،
درخت ها عوض شده بودند
همه چیز عوض شده بود...
اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود.با این که بچه قورباغه زیر قولش زده بود، اما او تصمیم گرفت ببخشدش.
بال هایش را خشک کرد.
بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند.
آنجا که درخت بید به آب می رسد،
یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.
پروانه گفت:«بخشید شما مرواریدٍ...»
ولی قبل ازینکه بتواند بگوید :«...سیاه و درخشانم را ندیدید؟»
قورباغه جهید بالا و او را بلعید ،
و درسته قورتش داد.
و حالا قورباغه آنجا منتظر است...
...با شیفتگی به رنگین کمان زیبایش فکر می کند....
...نمی داند که کجا رفته.
جی آنه ویلیس
چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که
می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد.
اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.
ولی دیگرجریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.
چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد!
اما پس از چندی یک آزمایشگاه روسی به روش آزمایش آمریکاییها شک کرد و روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشت که صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخ نمود.
این ماده شکل دیگری از اتم های طلا بود که بصورت یک نانو رشته (رشته ای از الکترونها که از پی هم قرار می گیرند و شکل یک تسبیح نخ شده را دارد) در آمده بود. نام علمی آنORME یا OR MUS مخفف Orbit ally Rearranged Monotonic Element می باشد.
آزمایشات بعدی، اما، حیرت آورتر بودند. برای وزن کردن آن، یک پیمانه ی خالی را ابتدا وزن کردند و سپس مقدار مشخصی از این گرد سفید رنگ را درون پیمانه ریخته مجدداً وزن کردند و در عین ناباوری در تمام این توزینها، همواره وزن پیمانه+وزن گرد سفید رنگ از وزن پیمانه ی خالی “کمتر” بود! آزمایشی که چندین بار تکرار شد و همواره یک پاسخ را ارائه می داد. گویی که 40 درصد از جرم این ماده در جهان ما و 60 درصد دیگر آن در جهانی موازی با جهان ما سیر می کند.
نکته ی مهم زمانی به چشم آمد که محققان، پیمانه ی لبریز از ماده سفید رنگ را حرارت دادند و مشاهده کردند کهدر حرارت بسیار بالا وزن پیمانه به سمت صفر گرم سوق پیدا کرد. یعنی “با حرارت دادن به این ماده، می توان جاذبه را دفع نمود”.
ناسا با بهره گیری از این ترکیب جدید طلای بسیار ناب (The Pure Gold) توانست ماده ی جدیدی اختراع کند با نام آیروژل (AeroGel) که به خودی خود از هوا سبک تر است و فرم خالص آن می تواند در هوا شناور باشد و همچنین با حرارت دادن به آیروژل، این ماده می تواند وزنهایی بیش از وزن خود را نیز در هوا معلق نگاه دارد. ناسا از این ژل در تحقیقات گسترده ای بهره می برد. (در ویکیپدیا جستجو کنیدAeroGel )
اما چندی پیش، در “صحرای سینا” (علاقه مندان به آثار سیچین توجه فرمایند) معبدی متعلق به راهبان مصر باستان کشف شد که درون آن آکنده بود از پودری سفید رنگ! آزمایش این ماده نشان داد که شباهت زیادی بین این پودر تازه کشف شده با نانو رشته ی طلا وجود دارد. مصریان باستان به این ماده “مفکات” می گفتند و راز تهیه آن در دست راهبان مقدس بوده است.
ترکیب مفکات با حرارت می توانسته بی وزنی را بهمراه آورد و شاید راز چگونگی ساخته شدن اهرام عظیم مصر در همینجا نهفته باشد.
به این نکته توجه کنید: نام تمام اشکال هندسی (چه به فارسی و چه به لاتین) مستقیما به شکل هندسی آنها اشاره می کند. مثلاً دایره از دوار بودن می گوید، مثلث از سه ضلعی بودن. اما در این بین نامی که برای شکل هندسی “هرم” در نظر گرفته شده یک استثنای عجیب است. هرم در لاتین Pyramid ترجمه شده که از ترکیب دو کلمه ی Pyro بمعنی “آتش” و Amid بمعنی “گرفته شده” تشکیل شده است. بنابراین Pyramid یعنی Fire Begotten یا از آتش گرفته شده!!! حتی اسم عربیِ “هِرم” نیز از ریشه هُرم بمعنی حرارت و داغی گرفته شده و اشاره ای به شکل هندسی آن ندارد.
می توان خصوصیات پودر سفید طلا را به اینگونه بر شمرد:
1- خاصیت ضد جاذبه در حرارت های بالا
2- خاصیت ابر رسانایی در حرارت بالا
3- اتصال کوانتومی به دیگر جهانهای موازی Quantum Entanglement
4- عدم مشابهت با ساختار عناصر جدول مندلیف
5- درصورت برهم خوردن ساختار رشته ای، با نوری بسیار درخشان منفجر می شود
6- بدلیل ساختار اتمی تک رشته ای، امکان تبدیل این ماده به مواد دیگر وجود دارد
7- درصورت مصرف خوراکی، افزایش کارآیی مغز انسان را در دو نیمه چپ و راست بدنبال دارد
8- در صورت مصرف خوراکی، افزایش طول عمر DNA که متعاقباً طول عمر انسان را بدنبال دارد.
لبخند بزن دوست من
بسیاری از مردم كتاب شاهزاده كوچولو اثر اگزوپری (آنتوان دو سنتاگزوپری) را می شناسند. اما شاید همه ندانند كه او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید و كشته شد. قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیكتاتوری فرانكو می جنگید. او تجربه های حیرت آور خود را در مجموعه ای به نام لبخند گردآوری كرده است. در یكی از خاطراتش می نویسد كه او را اسیر كردند و به زندان انداختند او كه از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبانان حدس زده بود كه روز بعد اعدامش خواهند كرد مینویسد :مطمئن بودم كه مرا اعدام خواهند كرد به همین دلیل بشدت نگران بودم.
جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا كنم كه از زیر دست آنها كه حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد یكی پیدا كردم و با دست های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی كبریت نداشتم. از میان نرده ها به زندانبانم نگاه كردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یك مجسمه آنجا ایستاده بود. فریاد زدم هی رفیق كبریت داری؟ به من نگاه كرد شانه هایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. نزدیك تر كه آمد و كبریتش را روشن كرد بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد.
لبخند زدم و نمی دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این كه خیلی به او نزدیك بودم و نمی توانستم لبخند نزنم. در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر كرد. میدانستم كه او به هیچ وجه چنین چیزی را نمیخواهد ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت و به او رسید و روی لبهای او هم لبخند شكفت. سیگارم را روشن كرد ولی نرفت و همانجا ایستاد و مستقیم در چشمهایم نگاه كرد و لبخند زد من حالا با علم به اینكه او نه یك نگهبان زندان كه یك انسان است به او لبخند زدم. نگاه او حال و هوای دیگری پیدا كرده بود ...
پرسید: بچه داری؟ با دستهای لرزان كیف پولم را بیرون آوردم و عكس اعضای خانواده ام را به او نشان دادم و گفتم : اره ایناهاش او هم عكس بچه هایش را به من نشان داد و درباره نقشه ها و آرزوهایی كه برای آنها داشت برایم صحبت كرد. اشك به چشمهایم هجوم آورد. گفتم كه می ترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم. دیگر نبینم كه بچه هایم چطور بزرگ می شوند. چشم های او هم پر از اشك شدند. ناگهان بی آنكه كه حرفی بزند قفل در سلول مرا باز كرد و مرا بیرون برد. بعد هم مرا بیرون زندان و جاده پشتی آن كه به شهر منتهی می شد هدایت كرد! نزدیك شهر كه رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی آنكه كلمه ای حرف بزند!
یك لبخند زندگی مرا نجات داد!
بله لبخند بدون برنامه ریزی؛ بدون حسابگری؛ لبخندی طبیعی زیباترین پل ارتباطی آدم هاست.
ما لایه هایی را برای حفاظت از خود می سازیم. لایه مدارج علمی و مدارك دانشگاهی، لایه موقعیت شغلی و این كه دوست داریم ما را آنگونه ببینند كه نیستیم.
زیر همه این لایه ها من حقیقی و ارزشمند نهفته است. من ترسی ندارم از این كه آن را روح بنامم من ایمان دارم كه روح های انسان ها است كه با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند و این روح ها با یكدیگر هیچ خصومتی ندارد. متاسفانه روح ما در زیر لایه هایی ساخته و پرداخته خود ما كه در ساخته شدنشان دقت هولناكی هم به خرج می دهیم ما از یكدیگر جدا می سازند و بین ما فاصله هایی را پدید می آورند و سبب تنهایی و انزوایی ما می شوند.
داستان اگزوپری داستان لحظه جادویی پیوند دو روح است که آدمی به هنگام عاشق شدن و نگاه كردن به یك نوزاد این پیوند روحانی را احساس می كند. وقتی كودكی را می بینیم چرا لبخند می زنیم؟ چون انسان را پیش روی خود می بینیم كه هیچ یك از لایه هایی را كه نام بردیم روی من طبیعی خود نكشیده است و با همه وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و آن روح كودكانه درون ماست كه در واقع به لبخند او پاسخ می دهد.
بقول ویکتورهوگو که می گوید:
لبخند کوتاهترین فاصله بین دو نفر است و نزدیک ترین راه برای تسخیر دلها!
|
Sincerely yours